اولیویا، سرآشپز معروف، به اصرار مادربزرگش برای نجات مزرعه او به روستا میرود. او در آنجا با کشاورزی خوشتیپ آشنا میشود و به او دل میبندد، اما این کشاورز رازهایی را از اولیویا پنهان میکند.
داستان فیلم در مورد نقاش کاریزماتیک لهستانی "ولادیسلاو استرزمینسکی" است، کسی که با رئالیسم اجتماعی مخالف بود و با وجود موانع سیاسی، آزادی هنری خود را داشت و ایده هایش را مطرح میکرد...