"جاجینا" یک زن مُسن و تنها، در روستایی زندگی میکند که یکسری جنایات مرموز در آن انجام شده است. او معقتد است که میداند چه کسی یا چه چیزی مقصر است، اما هیچکس حرف را باور نمی کند...
داستان فیلم در مورد نقاش کاریزماتیک لهستانی "ولادیسلاو استرزمینسکی" است، کسی که با رئالیسم اجتماعی مخالف بود و با وجود موانع سیاسی، آزادی هنری خود را داشت و ایده هایش را مطرح میکرد...