دو سال از فرار یک زن جوان از وحشتی شیطانی میگذرد ولی هنوز کابوس هایی میبیند و نیروئی تاریک که سعی دارد او و دوستانش را نابود کند .
قاتل حرفه‌ای‌ای به نام کد ۱۳ که تنها ۱۷ سال داشت، پس از اجرای ناموفق یک ماموریت در خاک ژاپن، فعالیت‌هایش موقتاً متوقف شد. در همین حین، او با پسربچه‌ای ۱۱ ساله به نام مونجی آشنا شد که مادرش را از دست داده بود. کد ۱۳ تصمیم قاطعی گرفت تا مونجی را از خطر نجات دهد.
مَوار در روز تولدش به آرزوی دیرینه‌اش رسید و شریک مورد نظرش را پیدا کرد. اما پس از آن، رفتارهای عجیبی از او دیده شد.
در یک دهکده آرام، سه زن به موجوداتی شیطانی تبدیل می‌شوند که وحشت را به دل اهالی می‌اندازند و به دنبال انتقام هستند.
فضانوردی، در میانه‌ی ماموریت پرخطری به مقصد تیتان، قمر زیبای زحل، با چالشی جدی روبرو شده است. او در تلاش است تا تعادل خود را حفظ کند و از فرو رفتن در ورطه‌ی توهمات و از دست دادن حس واقعیت بپرهیزد.
سیتا نوجوانی بود که شاهد مرگ والدینش بر اثر یک بمب‌گذاری انتحاری به نام دین شد. او پس از آن زندگی خود را وقف پیدا کردن شرورترین فرد کرد و تصمیم گرفت که وقتی آن فرد بمیرد، خودش را نیز با او دفن کند تا ثابت کند عذابی که دین برای قبر وعده می‌دهد وجود ندارد و بنابراین دین حقیقت ندارد. اما عواقب وخیمی برای کسانی که باور ندارند در انتظار است.
زوج جوان رارا و سوتان که پس از ماه عسل آماده شروع زندگی جدیدی هستند. رارا از پدر هلندی خود، ویلیام ساوندر، که عاشق اندونزی بود، یک مزارع چای بزرگ در جاوه مرکزی به ارث برده است.
گروهی از جوانان در روستایی دورافتاده با روح خبیث و انتقام‌جویی روبرو می‌شوند که قصد جان آن‌ها را دارد.
یک کارآگاه مجبور می‌شود در حین تحقیق روی یک پرونده قتل زنجیره‌ای مرموز در مرز اندونزی و مالزی، با گذشته دردناک خود روبرو شود.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش می‌شود، از جمله وحشتی که از ترسناک‌ترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت می‌گیرد.
