این فیلم روایتگر دگرگونی زندگی مردی است که در جریان اتفاقات داستان، با شخصی آشنا از زادگاهش برخورد می‌کند.
داستان یودرا، جوانی است که برای انتقام از قتل والدینش به یک کارتل قدرتمند نفوذ می‌کند. در این راه، او با چالش‌های بسیاری روبرو می‌شود و رازهای تاریکی درباره گذشته‌اش آشکار می‌شود که زندگی‌اش را دگرگون می‌کند.
داستانی عشقی در قرن شانزدهم میلادی، درباره عشقی که بعد از یک وصلت با اهداف سیاسی، بین امپراطور بزرگ مغول «اکبرشاه» (هریتیک روشن) و «جودا» شاهزاده راجپوت، به وجود می آید.
یک افسر پلیس سرکش و بی‌قانون که به هیچ قانونی پایبند نیست، در مقابل موج گسترده‌ای از جنایات بی‌رحمانه با خشونت تمام قد می‌ایستد.
دو خواهر دوقلو با رازهایی بزرگ و یک بازرس پلیس مصمم که در تلاش است تا پرده از راز یک تلاش برای قتل بردارد.
روایتی از خاندان سوگانیکا که جامعه‌ای را که پیش از این بر پایه مادرسالاری اداره می‌شد، به جامعه‌ای پدرسالار بدل کرد.
یک قهرمان که به قوانین اخلاقی خود پایبند است، برای نجات افراد بی‌گناه از دست یک پلیس فاسد، مجبور می‌شود که این قوانین را بشکند.
قهرمان داستان درگیر حوادث هولناکی می‌شود و رازی شوم را که در اعماق تاریکی پنهان شده، افشا می‌کند.
ویکی، یک تاجر، عاشق برادر کوچکترش پرم است که وقت خود را به تعقیب زنان می گذراند. خانواده احساس می کنند که منشی سپنا همسر خوبی برای ویکی خواهد بود، اما او در حال حاضر عاشق پریم است.
"جای ویردان سینگ" و "میرا پاندیت" در لندن با یکدیگر آشنا شده، عاشق هم شده و یکدیگر را به خانواده هایشان معرفی می کنند. اما پس از مدت کمی از هم جدا شده و "میرا" به هندوستان بازمی گردد و "جای" به آمریکا می رود. دوست "جای" سعی می کند او را متقاعد کند تا به دنبال عشقش برود...
