«آنتوان» ( لئو ) که از والدین، به خصوص مادرش ( موریه ) بی توجهى میبیند، به جاى مدرسه با دوستش، « رنه » ( اوفاى ) به گردش مى رود. او به دلیل دزدیدن یک ماشین تحریر به دارالتأدیب فرستاده مى شود...
صندوقداری به نام "موریس لگرند" با زنی به نام "ادل" ازدواج می کند.بر حسب اتفاق او با "لوسیان" آشنا شده و تبدیل به معشوقه پنهانی اش می شود.او تصور می کند در نهایت عشق واقعی را پیدا کرده اما "لوسیان" عاشق شخص دیگریست...