آلیس و جک چمبرز زوج جوان و شادی هستند که در دهه ۱۹۵۰ در شهر شرکت به ظاهر عالی ویکتوری زندگی میکنند که توسط شرکت مرموز جک ساخته شدهاست. این موضوع باعث کنجکاوی آلیس در مورد ماهیت کار شوهرش در این پروژهٔ مخفی میشود...
در آغاز جهان، اترنالز یک نژاد بیگانه جاودان ایجاد شده توسط سلستیال بودند که برای محافظت از بشریت در برابر همتایان شیطانی خود یعنی Deviants به زمین فرستاده میشوند...
نیکولا 6 سال هست که میداند قاتلی قرار است او را به قتل برساند و در این مدت همیشه با ترس و اضطراب زندگی کرده، اما در نهایت پس از آشنایی با سه مرد، متوجه میشود که یکی از آن ها قاتل او خواهد بود...