در شب کریسمس، یک پیرمرد خسیس به نام "ابنزر اسکورج" توسط روح همکار سابقش "جیکوب مارلی" ملاقات می شود. شریکش هم همانند خودش زمانی که زنده بوده خسیس بوده، حالا می خواهد به "ابنزر" هشدار دهد که خساست چه عواقبی برای او در جهان پس از مرگ دارد...
دکتری به نام جیمز کیلدر تصمیم میگیرد که به یک بیمارستان بسیار بزرگ و مجهز در نیویورک بپیوندد. جیمز پس از نجات دادن زنی که خودکشی کرده بود، با دردسر بسیار بزرگی روبرو می شود.....