“نورمن بیتس” هنوز مسافرخانه کوچک خود را اداره کرده و اسکلتی را که مادر می نامد نگه داری می کند.یکی از مسافران او دختر جوانی است که صومعه محل زندگی اش را ترک کرده.روزی خبرنگاری سمج پیدایش شده و از او درباره گذشته اش سوال می کند…
وقتی تروریستها دو سکوی نفتی را تصرف میکنند و تهدید میکنند که در صورت برآورده نشدن خواستههایشان، آنها را منفجر میکنند، یک متخصص ضد تروریسم واحد کماندویی خود را داوطلب میکند تا آنها را متوقف کند...