یک کارمند در یک مرکز تماس هندی به سانفرانسیسکو می رود تا با پسری باشد که از طریق تلفن عاشق او شده است...
ایشوار فردی ثروتمند است و زندگی راحتی را برای خانواده اش فراهم نموده، اما پسرش آدیتا به دلیل رفاهی که دارد به دنبال کار نمیرود، ایشوار برای اینکه پسرش به دنبال اهداف خود برود او را از خانه بیرون میکند و …
بعد از یک دوره ناموفق در خارج از وطن خود، آپریل به شهرش باز می‌گردد و اتفاقی مسئولیت آموزش دادن یک گروه از رقاص های جوان را برای یک مسابقه بزرگ برعهده می‌گیرد ...
پاپ توسط راننده اش ربوده می شود و در حالی که او گم شده است، رقیبش دو احمق را می فرستد تا مطمئن شود که دیگر برنمی گردد...
پیرمردى به نام » داربى اوگیل « ( شارپ ) ، سرایدار املاک فرماندار است . او که باید جایش را به مردى جوان بدهد فرصتى مىخواهد تا خبر را به اطلاع دخترش ، » کتى « ( مانرو ) برساند . همان شب » داربى « به چاهى سقوط مىکند و از آن جا وارد سرزمین آدمکوچولوها مىشود .
در آلدوویا کریسمس است و یک نوزاد سلطنتی در راه است. امبر و ریچارد میزبان خانواده‌های سلطنتی از یک پادشاهی دور هستند، اما یک نفرین باستانی خانواده آنها را تهدید میکند.
یک هنرمند مبارز که به عنوان پیشخدمت کار می کند ، یکی از مشتریان خود را برای ملاقات با والدینش در Christmastime به خانه می برد...
لیزا دولیتل توانایی عجیب پدرش در صحبت کردن با حیوانات را به ارث می برد و سعی می کند یک مزرعه را از بسته شدن نجات دهد...
مارنی و دیلن قصد دارند رویاهای خود را دنبال کنند تا به کالج بروند...
جورج که اکنون پدر شده است، به لاس وگاس می رود، جایی که باید به برادرش کمک کند...
