یک خانواده در حالی که عازم کالیفرنیا هستند، در میان راه اتومبیل شان دچار مشکل شده و در منطقه ای دور افتاده که ورود برای عموم ممنوع است، مورد حمله گروهی از انسان های وحشی قرار می گیرند...
یک خودروی مشکی و براق مرموز در شهر کوچک یوتا هرکس که سر راهش بیاید را به وحشت می اندازد و به نظر میرسد تنها کسی که میتواند جلوی او را بگیرد و این تهدید را برطرف کند، کلانتر محلی شهر می باشد...
"رز" پس از تصادف با موتور سیکلت تحت عمل جراجی پلاستیک قرار می گیرد.اما پس از عمل او علاقه زیادی به خوردن خون پیدا می کند.قربانیان او به مرور زیاد شده و شهر را وارد آشوب می کند...
«هنری اسپنسر» سعی دارد از سر و صداهای محیط صنعتی و کارخانه های اطرافش، دوست دختر همیشه خشمگین اش، و هیمنطور صدای جیغ فرزند عجیب و غریبش که به تازگی بدنیا آمده، جان سالم بدر ببرد...
یک مرد جوان که به خودش اعتماد دارد که می تواند یک خون آشام باشد، به شهری کوچک در پنسیلوانیا نزد پسر عمویش می رود تا در آنجا هم زندگی کند هم به خون آشامیدنش برسد...