نيويورک. «ميريام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بويي)، با کشتن آدم ها و نوشيدن خون آنان، مانع پيري و مرگ خود مي شوند («جان» در قرن هجدهم با «ميريام» آشنا شده و «ميريام» مصر باستان را به ياد مي آورد) با وجود اين، نشانه هاي پيري در «جان» نمودار مي شود.
اوايل قرن بيستم «جان ريد» (بيتي)، روزنامه نگاري راديکال، رابطه اي پرفراز و نشيب با نويسنده اي به نام «لوييز برايانت» (کيتن) دارد.«ريد»، هم چنين با گروهي از شخصيت هاي سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهايي داشته است.
خانم "چترلی" پس از تصادفی که منجر به معلولیت همسرش می شود، بین عشق خود به همسرش و خواسته هایش گرفتار می شود. با موافقت همسرش او برای برآورده کردن نیازهایش اقدام می کند...
"دنیل هرش" پزشکی یهودی و "الکس" زنی جوان هر دو درگیر یک مثلث عشقی با "باب الکین" جوان هستند.هر دو آنها ترجیح می دهند با این وضعیت کنار بیایند تا اینکه ریسک از دست دادن "باب" را بکنند.اما آخر هفته ای زمستانی در لندن بسیار متفاوت خواهد بود...
«جيمز باند» (لازنبي) در پي سازمان بين المللي جنايي اسپکتر به سواحل پرتغال مي رود و در آ نجا مانع خودکشي دختري به نام «تريسي» (ريگ) مي شود.وقتي رئيسش، «ام» (لي) او را به لندن احضار مي کند، مأموريتش در يافتن «بلوفلد» (ساوالاس)، سر دسته ي اسپکتر، نيمه کاره مي ماند...
وقتی "کرک ادوارد" ثروتمند و مستقل "هری داوس" کارگردان را برای نوشتن و ساخت فیلمی جدید استخدام می کند زندگی او دچار تغییرات می شود. آنها به مادرید می روند تا "ماریا وارگاس" ستاره فیلم را پیدا کنند...
"تئودور هانی" برای تحقیق در مورد بقایای هواپیمای مسافربری جدیدی که شرکتش طراحی کرده فرستاده می شود. نظر او این است که هواپیما پس از مدتی در آسمان نسبت به فرسودگی فلز حساسیت نشان می دهد. او سوار یک هواپیما شده و متوجه می شود پس از چند ساعت پرواز سقوط خواهد کرد و...
"هریت" و "کوین" به برادوی می روند،جائی که دوست آنها "ادی" برای نمایش شماره یکش به آنها نیاز دارد."ادی" عاشق "هریت" است اما وقتی با "کوین" برخورد می کند عاشق او می شود و...